مولانا که بود؟ کمتر کسی است که از شنیدن اشعار زیبای مولانا جلال الدین بلخی ملقب به مولوی به وجد نیاید. شاعر بلند آوازه و یکی از بزرگترین ادیبان ایران که با حضور خود قرن 7 هجری را منورتر کرد. معرفی مولانای بلخی، نیاز به مدت زمان زیادی دارد و میتوان از این ادیب بزرگ روزها و ماهها صحبت کرد. بهترین غزلیات و اشعار عاشقانه، بیوگرافی مولانا از تولد تا وفات ایشان را در این مطلب گرد هم آورده ایم.
مولانا کیست؟
مولانای بلخی شناخته شده با نام مولوی در قرن هفتم هجری قمری و سیزدهم میلادی میزیست. او در سال 604 هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. وی فرزند بهاءالدین از صوفیان و علمای آن زمان بود که پدرش به علت اختلافی که با سلطان محمد خوارزمی پیدا کرد، مجبور به ترک بلخ و رفتن به قونیه شد.
مولوی شاعری پارسی زبان است، اما در آثار وی میتوان زبان عربی، همچنین جملاتی محدود به زبانهای یونانی و ترکی نیز مشاهده کرد. نام کامل مولوی «محمدبن محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» است و القاب وی با تخلص از شعرهایش در طول سالها بدست آمده است.
عکس مولانا
مولانا اهل کجاست؟
در گذشته گستردگی مرزهای ایران بسیار زیاد بود و سفرهای مولانا به نقاط مختلف، موجب شد که مردم زیادی از اندیشه او بهره ببرند. در زمان حیات مولوی، مردم او را خداوندگار نامیده بودند. محل زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی در طی مدت زندگی خود، امروزه شامل بخشهایی از کشورهای تاجیکستان، ایران، افغانستان و ترکیه میشود. مردم کشور ترکیه مولوی را فراتر از شاعر میدانند و پیروان زیادی در این کشور او را ستایش میکنند. «طریقت مولاناه»، طریقت و اندیشهای متفاوت میباشد که توسط «سلطان ولد» فرزند بزرگ مولوی و «اولو عارف چلبی» نوه وی پایهگذاری شده است.
زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
جلال الدين الرومي در 6 ربیع الاول سال 604 هجری قمری است که اگر به دنبال تاریخ تولد مولوی به شمسی هستید، باید بگوییم که زادروز این عارف بزرگ مصادف است با پانزدهم ماه مهر 856 هجری شمسی؛ حضرت مولوی در بلخ متولد شد. زادگاه مولوی بلخ بود اما وی بیشتر زمان عمر خود را در شهر قونیه زندگی میکرد و در همان شهر نیز به دیار باقی شتافت. مولوی در طول زندگی خود همواره خراسان را به عنوان وطن اصلی خود معرفی میکرد.
ملاقات شیخ عطار نیشابوری با مولانا
محمد بن حسین خطیبی که به دلیل شخصیت برجسته وی، او را «بهاءالدین ولد» و «سلطان العلما» میخوانند پدر مولانا بود. ایشان در جوانی بلخ را ترک کرده و در سفر به مکه، در شهر نیشابور با «شیخ عطار» ملاقات کردند. در آن زمان جلال الدین محمد کوچک بود که شیخ عطار نیشابوری نسخه ای از «اسرار نامه» به او هدیه داد.او این کتاب شیخ عطار را در تمامی مدت حیات خود به همراه داشت. در ملاقات شیخ عطار نیشابوری با مولانا، شیخ بسیار جلال الدین را ستایش کرد.
مهاجرت مولانا از بلخ به قونیه
مهمترین علت مهاجرت محمد بن حسین خطیبی (پدر مولوی) و خاندانش از بلخ، فشار های حکومتی و اختلاف با خوارزمشاهیان بود. حمله مغولها به ایران نیز یکی دیگر از دلایل این موضوع است؛ که قتل و غارت مغولان جان ادیبان و علما را تهدید میکرد. در آن زمان «علاءالدین کیقباد سلجوقی» در قونیه از بهاءالدین دعوت نمود تا به این شهر برود. بعد از سیاحت و گذر از شهرهای فراوان سرانجام مولانای بلخی در 13 سالگی در قونیه ساکن شد.
مولانا پس از مرگ پدرش
مولانا بلخی بعد از وفات پدر، تعلیمات خود را زیر نظر برهانالدین محقق ترمذی آغاز نمود. در سال 642 هجری قمری انقلابی در زندگی وی به دلیل ملاقات شمس تبریزی به وجود آمد. بعد از ملاقات مولانا و شمس تبریزی، وی ترک مسند تدریس و فتوا کرد و به تذهیب باطن و مراقبت نفس پرداخت. بعد از وفات بهاءالدین در قونیه، مریدان وی، از جلال الدین محمد که جوانی 25 ساله بود خواستند، جای پدر خود نشسته و به آموزش مفاهیم و علوم عرفانی بپردازد.
همه کردند رو به فرزندش
که تویی در جمال مانندش
شاه ما زین سپس تو خواهی بود
از تو خواهیم جمله مایه و سود
سفرهای مولانا
در سن 27 سالگی مولوی اولین سفرش به شام را آغاز نمود. از ترس حمله مغول ها، شهرهای دمشق، حلب و شام، بعد از حمله مغولان، به پناهگاه ادیبان تبدیل شده بودند. مولانا جلال الدین بلخی بعد از شام به حلب سفر کرد و به ادامه تعالیم فلسفه و عرفان پرداخت. اطلاعات زیادی در زمینه مدت اقامت مولوی در این شهرها وجود ندارد؛ اما بطور کلی 7 سال در این شهرها حضور داشت. توصیف های پرشور و عاشقانه او از دمشق و شام نشان دهنده این موضوع میباشد که به احتمال زیاد نخستین بار «شمس تبریزی» را در این شهرها ملاقات نموده است.
پس از آن به قونیه برگشت، جایی که خاندانش در آن ساکن بودند و از بدو ورود به قیصریه، علما و عرفای شهر به استقبالش آمدند. ملاقاتهای شمس و مولانا و تاثیر عمیق شمس تبریزی بر زندگی مولانا در همین دیدارها، در قونیه اتفاق افتاد. در طول حیات، وی به فراگیری دانشهای زیادی پرداخت و بعد از غیبت شمس تبریزی، به معاشرت با بزرگان دیگری مانند «برهان صلاح الدین» و «حسام الدین چلبی» مشغول شد.
ازدواج مولانا
مولوی در سن 18 سالگی، با گوهر خاتون، فرزند خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر با نامهای سلطان ولد و علاءالدین محمد بود. همسر دوم او خاتون قونوق بود که یک پسر و یک دختر از این همسر خود نیز با نامهای مظفرالدین امیر عالم و ملک خاتون داشت. همسر دوم مولانا 19 سال بعد از خود وی فوت کرد.
بهترین اتفاق زندگی مولوی
میتوان نقطه عطف و بهترین اتفاق زندگی مولانا را، آشنایی و دلدادگیاش با شمس تبریزی دانست. تاثیر شمس در زندگی مولوی چنان زیاد بود، که او را از یک فقیه و عالم دینی، به عاشق دلسوخته بدل کرد. مولوی عقاید خشک مذهبی را کنار گذاشت و وارد دنیای دیگری از شناخت خود شد. وی دل به حقایق و گفتههای شمس بسته و شمس مثل خورشیدی زندگی مولانا را گرم و روشن کرد.
زاهد بودم ترانهگویم کردی
سر حلقه بزم و بادهجویم کردی
سجادهنشینِ با وقاری بودم
بازیچه کودکانِ کویم کردی
وفات حضرت مولانا
آرام کردن جوش و خروش مولانا بعد از رفتن شمس، توسط صلاح الدین مردی، زاهد آرام و موقر صورت گرفت. در 15 سال پایانی عمر مولانای بلخی، بار دیگر دریای آرام درون او، توسط حسام الدین چلبی طوفانی شد. همنشینی جلال الدین رومی با صلاح الدین زمینهی خلق اثر مثنوی معنوی را فراهم کرد، که یکی از بزرگترین گنجینه های ادبیات عرفانی ایران به حساب میآید.
مولانا در تاریخ پنجم جمادی الاخر 672 هجری قمری (چهارم دی ماه 652 هجری شمسی) وفات یافت. دلیل مرگ مولوی بیماری و تب سوزان بود که وی را در سن 66 سالگی از پای درآورد. در لحظه وفات حضرت مولانا بستگان و خویشاوندانش در کنارش حضور داشتند. بعد از فوت او، ساکنین قونیه از تمامی ادیان اسلام، مسیح و یهود، 40 روز عزاداری کردند. در بستر مرگ وی آخرین غزل خود را اینگونه سرود:
❤️❤️❤️
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
مائیم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما، صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کان درد را دوا کن
در خواب دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
لقب مولانا
از لقب های او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مولوی
مولانا
مولانای بلخی
مولوی رومی
مولانای رومی
ملای رومی
تخلص مولانا: «خاموش»، «خَموش»و «خامُش»
چرا مولانا را رومی مینامند؟
مولوی در جهان غرب به وسیله ترکیه شناخته شده است. شاید این بخاطر اهمال کاری ما باشد که انگلیسیها مولانا را با نام رومی میشناسند و مردمان ترکیه به معنویت او، بیشتر پی برده اند.
مولانا و شمس
اولین ملاقات مولانا و شمس به سال 642 هجری و سن 38 سالگی او برمیگردد، که تاثیر بسیاری بر زندگی وی گذاشت. تا قبل از دیدار شمس و مولانا، او تلاشهای زیادی برای آموزش خود و شاگردانش، در زمینه علوم تصوف و عرفان میکرد. شمس تبریزی موجب گشایش دریچهای جدید در مقابل جلال الدین بلخی شد.
در رابطه با اولین دیدار مولانا و شمس روایت های گوناگونی وجود دارد. یک نکته مشترک در تمامی این روایت ها، تاثیر کمال شمس تبریزی بر جان و روح مولانا است. قبل از آشنایی با شمس، مولانا تمامی عمر خود را به مطالعه پرداخت بود، اما شمس تبریزی، مولانا را به کشف درون خود هدایت کرد؛ مولانا پس از آن فهمید که هرچه هست درون خود اوست.
علاقه مولانا به شمس تبریزی و رفتن شمس
میزان علاقه مولانا به شمس تبریزی و همنشینی با او، آنقدر زیاد بود که مریدان و دوستداران مولانا بسیار خشمگین شده بودند. شمس تبریزی نسبت به علمای زمان خود، زندگی بسیار متفاوتی داشت و عوام جامعه او را انسانی مشغول به امور دنیا و خوشگذران میخواندند. مریدان مولانا شمس را با خطاب کردن به نام ساحر میآزرند و سرانجام شمس از قونیه به سمت دمشق مهاجرت کرد. مولانا و شمس به مدت 16 ماه در کنار یکدیگر بودند و در فراق شمس تبریز مولانا بسیار پریشان و غمگین شد. شاگردان و مریدان مولانا بعد از دیدن پریشانی او، و بی توجهی نسبت به خودشان بسیار شرمسار گذشته و از مولانا طلب بخشش کردند. مولانا جلال الدین بلخی آن ها را بخشید؛ و پسر و 20 نفر از مریدان خود را برای بازگشت شمس به دمشق فرستاد.
پیش شیخ آمدند لابهکنان
که ببخشا مکن دگر هجران
توبه ما بکن ز لطف قبول
گرچه کردیم جرمها ز فضول
15 ماهی از سکونت شمس در دمشق گذشته بود که دعوت مولانا را پذیرفت و به قونیه بازگشت. زمان زیادی نگذشت که شرایط موجود از قبل هم بدتر شد، این بار شمس تبریزی برای همیشه از قونیه رفت بدون آنکه اثری از خود باقی بگذارد. در سال های 645 تا 647 هجری، مولانا 4 بار به قصد یافتن شمس به دمشق سفر کرد و هرگز نشانی از او نیافت؛ سپس برای همیشه به قونیه برگشت و در این شهر ماند.
خواهم این بار آنچنان رفتن
که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز
ندهد کس نشان ز من هرگز
چون بمانم دراز، گویند این
که ورا دشمنی بکشت یقین
آثار مولانا
آثار مولانا به دو دسته منثور و منظوم تقسیم میشوند. در طی سالهای زیادی، علاقهمندان عرفان و حکمت آثار مولانا را به عنوان بهترین منابع موجود برای حکمت و عرفان میشناسند. آثار مولانا جلال الدین بلخی معروف به مولوی به زبان های زیادی ترجمه شدهاند و موجب علاقهمندی بسیاری از دانشمندان جهان به عرفان شرقی و شرق شناسی هستند. دروازه ورود به فرهنگ فارسی زبانان و مشرق زمین، برای بسیاری از مردم دنیا، اشعار مولانا میباشد.
مثنوی معنوی از آثار منظوم مولانا
تاثیرگذارترین و مهم ترین اثر مولانا، مثنوی معنوی است. در مجموعه مثنوی معنوی مولوی 27 هزار بیت شعر در قالب 6 دفتر آورده شده است. شاعران و اندیشمندان زیادی در تحسین این اثر شکوهمند نقدهایی نوشتهاند. خواهش یکی از محبوب ترین مریدان مولانا، «حسام الدین چلبی»، موجب شد تا مولانا این اثر شکوهمند را بنویسد. در دیباچه مثنوی معنوی، سر آغاز هر دفتر آن این موضوع توسط مولانا آورده شده است.
18 بیت ابتدایی مثنوی معنوی، که با نام مشهور «نی نامه» شناخته میشود توسط خود مولانا نوشته شده و بقیه بیتها بعد از سروده شدن توسط جلال الدین توسط حسام الدین چلبی مکتوب شدهاند. «بشنو از نی چون حکایت میکند»
دفترهای مثنوی معنوی حکایت های تعلیمی و پند آموز را شامل میشود؛ که این حکایات در قالب داستان و حکایت ها جذاب به باورهای گوناگون دینی، مبانی اخلاق و اصول تصوف میپردازد. در کتابهای آموزشی نیز از حکایت مثنوی مولوی آورده شده است، از جمله این حکایات می توان به «طوطی و بازرگان» و «موسی و شبان» اشاره کرد.
مولانا در مثنوی معنوی از چه آثاری تاثیر گرفته است؟
مولانا، مثنوی را تحتتاثیر الهی نامه حکیم سنایی و منطق الطیر و مصیبت نامه عطار به نثر در آورده است؛ در بسیاری از شعرهای مثنوی، از این دو شاعر و عارف نام برده و اشعارشان نقل شده است. در قسمتهایی از این کتاب نیز به داستانهایی از کلیله و دمنه اشاره شده؛ بهتر است بدانید که اقتباسهایی که از دیگر آثار ادبی در مثنوی آمده، بصورت بداهه از مولانا بوده و هیچگونه کپی برداری در این کتاب وجود ندارد.
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
عطار روح بود و سنائی دو چشم او
ما از پی سنائی و عطار میرویم
این کتاب مقدمه عربی دارد که در این مقدمه به مضامین و نام کتاب اشاره میشود. از جمله مهم ترین ویژگی های مثنوی میتوان به سادگی داستانها و اشعار آن اشاره نمود؛ بهگونهای که همه میتوانند به راحتی این کتاب را خوانده و از حکایت های آن لذت ببرند.
دیوان شمس از آثار منظوم «گنجور مولانا»
یکی از محبوب ترین آثار مولانا، «دیوان کبیر» یا همان دیوان شمس تبریزی است. این کتاب شامل غزلها و رباعیات و ترجیعهای مولانا میباشد. تعداد رباعیات دیوان شمس 1994، غزلها و ترجیحهای دیوان شمس بیشتر از 3500 است. دیوان شمس تبریزی برخلاف مثنوی، دارای مضامین پندآموز و تعلیمی نیست. این کتاب گزیده اشعار پرشور عاشقانه و عارفانه مولانا میباشد که در اثر شور و شوق وی به عرفان و عشق نوشته شده است. این شور و شوق وصف ناپذیر مولانا در ارتباط با شمس تبریزی پدیدار شده است. در رابطه با سروده شدن برخی از این اشعار توسط مولانا، شکهایی وجود دارد.
بیشتر اشعار دیوان شمس تبریز به زبان پارسی سروده شده است؛ اما در این کتاب شعرهایی به زبان یونانی، ترکی و عربی نیز وجود دارد. مقدمه «استاد بدیع الزمان فروزانفر» در ابتدای نسخههای چاپی جدید دیده میشود. جایگاه ویژه دیوان شمس را به عنوان یکی از زیباترین آثار به جا مانده از ادبیات کهن فارسی نمیتوان نادیده گرفت.
فیه ما فیه از آثار منثور مولانا
فیه ما فیه مجموعه ای از روایات و داستان اخباری، حکایات و تمثیلهای مولانا است که توسط سلطان ولد، پسر مولانا و یکی از مریدان او به قلم درآمده است. سبک سادگی کلام مولانا در این کتاب شبیه به مثنوی معنوی میباشد و شیرینی کلام او را میتوان در این اثر یافت. محور اصلی حکایت های فیه ما فیه، بر حول محور عرفان و دین میباشد و در بخشهایی از این کتاب آیات قرآن با تفاسیری ساده بیان شده است. هدف اصلی مولانا از نوشتن این کتاب، روشنگری برای آیندگان و مریدان خود است.
مکتوبات اثر منثور مولانا
اثر مکتوبات مولانا، مجموعه 150 نامه مولانا به آدمهای مختلف در زمانهای متفاوت است. لحن گفتاری نامههای مکتوبات با دیگر آثار او متفاوت میباشد و در میان آنها نامههایی با مضامین ساده برای حکام و پادشاهان دیده میشود. برخی از نامههای این کتاب برای نزدیکان و مریدان مولانا نوشته شده که حال و هوای نثر و نظم مولانا در آنها به چشم میخورد.
تفاوت مکتوبات با آثار فیه ما فیه و مجالس سبعه این است که بر خلاف دو اثر نام برده شده، که توسط مریدان و فرزند مولانا نوشته شدهاند این اثر به دست خود مولانا به نگارش درآمده و سبک نگارش آن مناسب برای مکاتبه با دولتمردان، شاگردان، مریدان و بزرگان است.
مجالس سبعه از آثار منثور مولانا
مجالس سبعه از نطقها و سخنرانیهای مولانا برای مریدان و شاگردانش نوشته شده است. این کتاب مجموعهای از سخنان مولانا قبل از دیدار با شمس تبریزی میباشد و بعد از آن وی تنها یک بار و به اصرار صلاح الدین زرکوب به منبر رفت. از اشتیاق مثنوی معنوی و دیوان شمس در این کتاب نشانهای نیست و این خود نشان دهنده تاثیر عمیق شمس بر مولانا بلخی میباشد.
مضمون اصلی مجالس سبعه تفسیر و شرح آیات قرآنی با زبان ساده و شعرگونه است و اشعاری از سنائی، عطار و شاعران برجسته دیگر در این اثر دیده میشود. یکی از نکات جالب این کتاب قسمتهای عربی آن است که نشان دهندهی تسلط کامل مولانا جلال الدین بلخی به زبان عربی و علوم دینی میباشد.
سال جهانی مولانا
سال 2007 میلادی توسط سازمان جهانی یونسکو به نام سال جهانی مولانا نامگذاری شد. در این سال مراسم بزرگداشت هشتصدمین سال تولد این ادیب و عارف برجسته در کشور ترکیه برگزار شد.
آرامگاه جلال الدین بلخی «مولانا» کجاست؟
آرامگاه جلال الدین بلخی، مولوی، در شهر قونیه، میان دو استان آنتالیا و آنکارا قرار داد. این مکان یکی از دیدنیترین جاذبهها، برای گردشگران و علاقهمندان به ادب و شعر دنیاست. آرامگاه مولوی روی تپه ای با ارتفاع 1016 متر واقع شده است. گنبد مخروطی شکلی به رنگ فیروزهای بر روی قبر این عارف قرار گرفته شده و در سال 1927 میلادی، این آرامگاه به موزهای، با نام موزه مولانا تبدیل شد.
در قونیه، هرساله مراسم ویژه بزرگداشت مولانا (16 تا 26 ماه آذر) برگزار میشود. در کشور ترکیه به شب فوت مولانا، شب عروسی یا وصلت مولانا گفته میشود. مردم ترکیه این روز را به بهانه رسیدن مولانا به معبود خود جشن میگیرند. تاریخ 7 مهرماه هر سال نیز به مناسبت سالروز تولد مولانا مراسمی در قونیه برگزار میشود.
بهترین اتفاق زندگی مولوی
شاید بتوانیم بهترین اتفاق زندگی حضورت مولانا را دیدار او با شمس الحق تبریزی بدانیم. او که سالها در پی وصال حضورت حق بود، با دیدار شمس بزرگ، برگی تازه از زندگیش ورق خورد و مسیر جدید خود را با کیفیت بیشتری به سمت مقام وصال و فنا پیمود. صد البته که این پنداری است که ما در حق او یافتهایم و از دل و بطن نورانی او باخبر نیستیم. علی ای حال دیدار حضرت مولانا و شمس یی از نقاط عطفی است که پروردگار به حضرت مولانا هدیه نمود.
اشعار مولانا
شعر عاشقانه مولانا (شعر مولانا در مورد عشق)
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
وا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من
وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و شیدا دل من بیسر و بیپا دل من
وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل منبیخود و مجنون دل من خانه پرخون دل من
ساکن و گردان دل من فوق ثریا دل منسوخته و لاغر تو در طلب گوهر تو
آمده و خیمه زده بر لب دریا دل من
❤️❤️❤️
پیش آی دمی جانم، زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم، آهسته که سرمستم
ساقی می جانان بگذر ز گران جانان
دزدیده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم
رندی و چو من فاشی، بر ملت قلاشی
در پرده چرا باشی؟ آهسته که سرمستم
ای می بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو، آهسته که سرمستم
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از یار چه پوشانم؟ آهسته که سرمستم
تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم
خود را چو فنا دیدم، آهسته که سرمستم
هر چند به تلبیسم در صورت قسیسم
نور دل ادریسم، آهسته که سرمستم
در مذهب بی کیشان بیگانگی خویشان
با دست بر ایشان آهسته که سرمستم
ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان
احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
❤️❤️❤️
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام
در کنج ویران ماندهام، میخانه را گم کردهام
هم درپی بالاییان، هم من اسیر خاکیان
هم درپی هم خانهام، هم خانه را گم کردهام
آهم چو بر افلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخر از اینجا نیستم، کاشانه را گم کردهام
در قالب این خاکیان عمریست سرگردان شدم
چون جان اسیر حبس شد، جانانه را گم کردهام
از حبس دنیا خستهام چون مرغکی پر بستهام
جانم از این تن سیر شد، سامانه را گم کردهام
❤️❤️❤️
بیچاره تر از عاشق بیصبر کجاست
کاین عشق گرفتاری بی هیچ دواست
درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست
در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست
❤️❤️❤️
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
اشعار مولانا در مورد عشق و زندگی
ماییم که از باده ی بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
❤️❤️❤️
گر شاخه ها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری…
اشعار عارفانه مولانا
ای در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!
وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!
هر چند به روزگار در می نگرم
امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو
❤️❤️❤️
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
❤️❤️❤️
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
اشعار مولانا در مورد خدا
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده بادهشان هم خون خویش
هرکسی اندر جهان مجنون لیلایی شدند
عارفان لیلای خویش و دمبهدم مجنون خویش
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
❤️❤️❤️
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجۀ آن خانه نشانی بنمایید
یک دستۀ گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
سخن آخر
حضرت مولانا، یا جلالالدین محمد بلخی، شاعر، فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بوده که در قرن ۱۳میلادی زندگی کرده است. او یکی از شخصیتهای برجستهٔ ادبیات و تصوف فارسی بوده که با آثار خود، ارزشمندترین و گرانترین جواهرات ادبی و روحانی را به جامعه ارائه کرده است. آثار او به ویژه "مثنوی معنوی"، به عنوان یک رمان شامل دارای بیش از ۲۶ هزار بیت شعر بوده که همچنان پس از قرنها، جذابیت خود را حفظ کرده است. شعرهای مولانا درباره عشق، عشق به خداوند و عشق به انسانیت، بازنماییِ احساسات و خواستههای انسانی، و نمادهای عمیق و دلنشینی که در آنها استفاده میشود، بر شنوندگان و خوانندگان اثری فوق العاده گذاشته است. به همین دلیل، آثار مولانا همچنان در دستهبندی برترین آثار جهانی ادبیات قرار میگیرند و جایگاه وی به عنوان یکی از بزرگترین شاعران و معلمان انسانیت بیقیاس است. اگر در رابطه با زندگی نامه حضرت مولوی چیزی از قلم انداختهایم در قسمت نظرات با ما در میان بگذارید.